قی قی

با قی قی بیشتر آشنا شوید!

سلام. من مجید حقیقی هستم، موسس وبسایت قی قی و نام قی قی برگرفته از نام خانوادگی من یعنی حقیقی هست که برای روانی در بیان انتخاب شده.

خب پس باید بیشتر روی رزومه مجید حقیقی مانور بدیم. اول از همه خلاصه بگم قی قی برای این راه اندازی شده تا من اطلاعات و تجربیات قدیم و جدیدم رو با مخاطبینم به اشتراک بگذارم تا شما هم بتونید استفاده کنید.

اما حالا این که من مدعی داشتن وبلاگ شدم و مدعی شدم که حرف های مهم و عمیقی براتون دارم بر میگرده به تجربیات بیش از 12 سال من تو فضای کسب و کار اینترنتی و مدیریتی و کارآفرینی در کشور و اقدامات زیادی که انجام دادم.

اگر میخواهی بیشتر بدونی چه خبره پیشنهاد میکنم ادامه این بخش رو بخون تا بدونی کجا هستی و چرا نباید همراهی با این سایت رو از دست بدی.

زندگی داستان های عجیب و غریبی داره. زندگی چنان شما رو به سمتی میبره که هرگز در کودکی آرزوی اون رو نداشتید. این رو نمیگم که از اوضاع الانم شکایتی داشته باشم این رو میگم که زندگی موجی در درونش داره که شما رو به سمت و سویی پرتاب میکنه که برای شما ساخته شده و فیت شماست و شاید هیچ وقت بهش فکر نمیکردید. این رسم زندگی هست که امروز من رو به یک بلاگر و یک بازاریاب شبکه های اجتماعی، یک فعال در حوزه دیجیتال تبدیل کرده.

سالهای اولیه زندگی من​

من فرزند آخر خانواده ۷ نفری مان بودم. یعنی من در خانواده ای بزرگ شدم که ۳ برادر و یک خواهر بزرگتر داشتم. از زمانی که یادم میاد در یک خانه ۱۲۵ متری ۳ طبقه در خیابان پیامبر تهران درست در غرب تهران زندگی میکردیم. اون سالها خانه ما بود و خانه همسایه مان آقای مالکی و دور تا دور ما خاکی بود حتی یادم میاد کوچه مان هم خاکی بود و خبری از آسفالت نبود. من و پسر همسایه رضا تا ۷ سالگی که مدرسه رفتیم هیچ دوست و هم بازی نداشتیم و فقط با هم فوتبال بازی میکردیم. من شوت میزدم اون میگرفت و اون شوت میزد من میگرفتم. تا اینکه به مدرسه ابرار در صادقیه رفتیم کم کم دوست پیدا کردیم و محله مون هم آباد تر شد و دوستان و هم بازیان بیشتری پیدا کردیم اما من و رضا از بچگی چون با هم بازی میکردیم فوتبال عجیب و غریبی داشتیم و حتی تا قهرمانی منطقه هم پیش رفتیم.

مجید حقیقی کودکی

دوران تحصیلات

من هرگز نمی توانم بگویم که محصل خوبی بودم نه اینطور نیست. من در اکثر مقاطع تحصیلی شاگرد متوسطی بودم چه از لحاظ نمرات درسی و چه انضباطی شاید فقط دو سه سال بود که جزو چند شاگرد برتر کلاس میشدم وگرنه در باقی سنوات شاگردی متوسط بودم. اما همیشه به باهوش بودن مشهور بودم ولی یادم هست که مادرم میگفت از این هوشت درست استفاده نمیکنی و حسابی هم حق میگفت. من رشته ریاضی رو در سالهای دوران دبیرستان انتخاب کردم، انتخابی که طبق عادت همه خانواده ها بود و منم مستثنی این قضیه نبودم اما شاید اگر امروز به گذشته برگردم انتخاب دیگری داشته باشم.

تحصیلات

دوران دانشگاهی

سال اول کنکور موفق نشدم به دانشگاه برم و سال بعدی دوباره آزمون دادم که باز هم قبول نشدم و رفتم دانشگاه پیام نور و مترجمی زبان انگلیسی خواندم. بعد از اینکه درسم تمام شد رفتم خدمت سربازی که بعدش از ایران بروم. اولین سفر خارجی من به قصد دریافت مدرک زبان IELTS به مالزی بود و چند ماه در اون کشور ماندم و زبان خوندم و آزمون دادم و بهترین نمره را کسب کردم و برای کانادا درخواست دادم اما رد شدم. همین باعث شد من کارشناسی ارشدم رو در مالزی بگذرونم تا مدتی از ایران به دور باشم. اما در نهایت بعد از ۳ سال و نیم به ایران برگشتم و کارشناسی ارشدم را در رشته آموزش زبان انگلیسی تمام کردم. در سالهای اخیر همچنین مقاطع MBA و DBA را نیز با موفقیت پشت سر گذاشتم.

سالهای کاری من

من سالهای زیادی بصورت رسمی و غیر رسمی کار کردم. از ۱۳ سالگی که در شرکتی بنام سهیل سخت افزار که خواهرم حسابدار آنجا بود به اسمبل کامپیوتر مشغول بودم و در یک مغازه لوازم التحریر کارهای صوتی انجام میدادم. سالها کارهای مختلفی انجام میدادم، گاهی ولی بود و اکثرا بیهوده کاری. اولین کار رسمی ام رو در کارگاه ساختمانی برادرم شروع کردم، کارگری میکردم و بالای دربست شیشه پنجره نصب میکردم و کم کم بعد از ۲ سال پیشرفت کردم و مدیر بخش آلمینیوم کامپوزیت شدم و یکسال دیگر هم کار کردم. بعد از مالزی به تدریس خصوصی زبان انگلیسی مشغول شدم و در موسسه کیش وی هم کار میکردم. کمی بعد بواسطه زبان انگلیسی با یکی از شاگردانم شرکتی را تاسیس کردم در زمینه خرید و فروش و صادرات سنگ آهن که خیلی زود شکست خورد. با همین تجربه در شرکت دوستم در حوزه صادرات نفت و سنگ آهن مشغول شدم و ۲ سالی کار کردم. همزمان سایتی را راه اندازی کردم بنام شلیک که کار ارسال پیامک انبوه انجام میدادو درآمد نسبتا خوبی در کنارش ایجاد شد.

طی یک اتفاق و دیدن آگهی روزنامه همشهری به یک موسسه زبان در کرج رفتم و مدیریت اون رو عهده دار شدم و کم کم بعنوان سرمایه گذار کارم رو ادامه دادم. به واسطه مدیریت مجموعه ناچار شدم به یادگیری مفاهیم مدیریتی و به کارگاه ها و سمینارهای مختلف رفتم و کتاب های گوناگونی مطالعه کردم. همین علاقه به مدیریت کسب و کار باعث شد تا مجموعه مدرسه عالی کسب و کار البرز را راه اندازی کنم و بعد از آن به سراغ موفقان رفتم.

موفقان

شکوفایی من در موفقان

زمانی که باشگاه موفقان را راه اندازی کردم تقریبا وارد فضایی ناشناخته شده بودم. من آدمی درونگرا احتیاج داشتم با دنیای بیرون ارتباط بیشتری بگیرم و با افراد زیادی معاشرت کنم. کار خیلی سختی بود اما همین کار باعث شد مدیران زیادی رو بشناسم و با آنها همکاری کنم. موفقان فضای بینظیری رو برای من ایجاد کرد و توانستم تحول فراوان ایجاد کنم. بیشترین علاقه من به بازاریابی بود و فعالیت اصلی ام را روی همین موضوع تنظیم کرده بودم. و همین سرآغاز ورود من به بازاریابی شبکه های اجتماعی شد. پس از تجربه نسبتا موفق در موفقان مجموعه سوشیال فکتوری را راه اندازی کردم که کار تولید محتوا انجام میدهد. و امروز همچنین مجموعه ای تحت عنوان تدوینو را نیز در اختیار دارم. همچنین در 2 تجارت غیر اینترنتی نیز سرمایه گذاری های در زمینه طلا و جواهر و لباس کودک دارم.

سال ۹۲ من با دختری که سالهای قبل می شناختمش ازدواج کردم و حاصل این ازدواج پسرهایم ماکان و میلان هست و در زندگی ام با اینکه بالا و پایین های فراوان داشتم هرگز دچار فشارهای اضافی از همسرم نشدم و همیشه مثل یک یاور واقعی پشت و کنارم بوده و هست و همین باعث شد تا تصمیمات پر ریسک تر بگیرم.

هدف من در زندگی

من در زندگی ام همیشه سعی کردم هدفمند حرکت کنم و مهمترین خواسته کاری من این بوده که بتوانم به معنای واقعی کارآفرینی کنم و افراد زیادی را در مسیر شغلی مناسب قرار دهم و بتوانم کمک کنم تا به آرزوهایشان برسند اما نه با شعار و دروغ. امیدوارم در آینده بتوانم به این خواسته مهم ام برسم. اما در زندگی شخصی ام همیشه آرامش رو از خداوند خواستم و تلاش ام بر این هست که به همراه خانواده ام زندگی به دور از حاشبه و پر از آرامش داشته باشم.

مجید حقیقی

من بعنوان یک فعال در صنعت دیجیتال بارها شکست رو تجربه کردم، بارها به پایین ترین سطح مالی تنزل پیدا کردم اما هرگز پذیرای شکست نبودم، هرگز با خودم نگفتم چرا من! هرگز نگفتم تموم شد و این آخر داستان من بود.

تنها کاری که کردم و خواهم کرد ایمان به خدا و ایمان به خودم بوده، همیه با تمام قوا تلاش کردم و خواهم کرد تا اتفاقات خوبی رو برای خودم و هرکس که در ارتباط با من است بزنم.

در زندگی تقریبا به بیشتر خواسته هایم رسیدم و امروز فقط در پی کسب تجربه جهانی و ارائه آنچه به دیگران برای رشد کمک می کند هستم. و امیدوارم به واقع بتوانم خدمتی به همراهانم در سایت قی قی بکنم.

من باور دارم هر آنچه آدمی در زندگی بخواهد از عشق، ثروت، علم، سفر، هر آنچه بخواهد در طی زمان حیات می تواند به آن برسد و تنها چیزی که مانع آن خواهد بود عدم باور به خود و خداست.